بسم الله الرحمن الرحیم

خنده ام میگیرد از کشمکش های بین دو تا از همکارانم.سرمسخره ترین مسائل از هم کینه شتری میگیرند و قضاوت اشتباه میکنند.جالب است بدانید اختلاف سنی شان مثل مادر و دختر است.حوصله من یکی که از رفتار بچه گانه و دور از مسلمانی و انسانیتشان سر رفته

 

+از من به همه خواهران معظمه و مکرمه نصیحت بیاین دست از یسری قرتی بازیا برداریم.واقعا خب که چی؟که چی بشه؟برای چی؟

بنده خودم ته ته قرتی بازی بودم تا اینکه سزای عمل خویش را به صورت کاملا دلخراشی دیدم.

عرضم به حضور مبارکتان که آنقدر ناخن هایم را بلند گذاشته بودم که باید قسم به جون بچه های نداشته ام میخوردم تا ملت (مثل خاله بزرگه) باور کنند اینا ناخن های خودم است

باید انگشتانم را از معرض دید مامان خانم قایم میکردم تا هی نگوید تیییش اونا چیه برو برو کوتاشون کن حالم بد شد.کلا داستان ها داشتم 

تا اینکه یک روز هنگامی که دیرم شده بود و بسیار عجله داشتم و زیپ چکمه ام را میبستم دیدم انگشت شصت دست راستم انگار تیر خورده و درد میکند در حد لالیگا نگاه که کردم دیدم ناخن پریده از وسط ودارد خون شر شر میکند.

                                                                

 

از آن روز بود که توبه نمودم و همه ناخن هارا از ته برداشتم

در مورد موها هم همین مسئله وجود دارد.موهایی که دوساعت در حمام باید بشویی کلی آب و شامپو را حرام کنی تازه اول ماجراست باز بیا و طی مراحلی خشکشان کن و غریب به سه ساعت شانه کن و بباف اووووووه.کی بره این همه راهو؟

در حوصله من یکی که دیگر نمیگنجد الساعه قرار است بسپارمشان دست آرایشگر تا هم من نفسی بکشم هم آن شامپو و آب و برس و سشوار.والا

*عکس را تا جایی که جا داشت  برش دادم(قابل توجه کنترل محسوسان گرامی)

 

+این شب ها من با (شعر های )جناب حافظ می نوش جان میکنم و در حال مستی غرق در عشق میشوم.

جذابیت حافظ(شعرهای حافظ ) بیشتر از شعر و شاعری نوع نگاه عاشقانه اش و مسفر قرآن بودنش است.

شاید بعضی از تفسیر هایش در واقعیت درست نباشد اما آن نگاه لطیف و واقعا شاعرانه اش مرا دیوانه کرده.

 

 

+دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان جان من و جان شما

 

+ قرار است هرچه خلقم از من خواست من برعکسش را عمل بنمایم.مثلا بعداز ظهرها باید حداقل 45دقیقه برورم پیاده روی .

اصلا حسش نیست ولی با مشت ولگد هم که شده میروم. باید بروم

 

+آن فراز های وسط زیارت امین الله مدینه ی فاضله ای شده برای دل من .اوستا کریم به ما فقیر فقرا هم ازین حالا بده قربونت برم

 

+اینقدر اوشون پیگیر حال من هستن و پیام میدن که  شرمنده میشم .نمیخواستم  دیگه برم پیششون ولی ول کن ما نیستن.

به نظرتون آیا برم؟آیا نرم؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Mr.Electron در و پنجره upvc رويه کوبي مبل دانشنامه دفاعی Alex فاخته Renee حدیث نعمت